تیر ِ داغ
1/از وقتی مامان با گربه های حیاط دوست شد و دستی شان کرد دیگر نتوانستیم در حیاط و یا بالای پشت بام بخوابیم .پشه بند گذاشتن و کشیدن حصار دورو برمان هم فایده ای نداشت و گربه ها به هر ترفندی بود راهی پیدا می کردند تا شب را کنار ما -یا بهتر بگویم بغل گوش ما-صبح کنند.رخت خوابی تک نفره را تصور کنید که با یک انسان افقی و چند گریه ی پشمالو اشغال شده .خلاصه که این موجودات پرمحبت رسم دیرینه ی تابستان هامان را برهم زده اند .
2/اسمش را گذاشته ام روزهای استراحت .اما راستش روزهای کشدار بی حوصله س با یکجور استرس ناخواسته .
نوشته شده در پنجشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۶ساعت 19:5 توسط حَسنا
بنای بی حواس من ...
ما را در سایت بنای بی حواس من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : aahandea بازدید : 46 تاريخ : چهارشنبه 18 مرداد 1396 ساعت: 8:20