چند تا عدد

ساخت وبلاگ
من همیشه دختری بودم با نظم خاصی در افکار و عوالم درونی و شلختگی و بی حواسی بیرونی.وقتی چهارده ساله بودم فکر می کردم هجده سالگی چقدر می تواند سن با وقار و زیبایی باشد،اصلا دخترهای هجده ساله به نظرم چقدر متین و مغرور و اصیل می آمدند.وقتی هجده ساله شدم حس خاصی نداشتم همان منه چهار سال پیش بودم بدون جوش های روی صورتم،در عوض فکر می کردم دخترهای شاد و سرزنده ی ۲۲ ساله چقدر خوب هستند.اصلا بیست و دو سالگی چقدر خوب و نشاط آور است.سن مقبول و دوست داشتنیی که می تواند مرز بین سرخوشی و پختگی باشد.وقتی ۲۲ ساله شدم به جای سرخوشی در پس و پختگی در پیش،دختر مقنعه به سری بودم که بین شلوغی اتوبوس دانشگاه چشم هایش از حدقه بیرون می زد و شب ها خسته و گیج روی جزوه های پخش و پلا خوابش می برد.من همیشه آدم بی حواسی ها و چیپس خوردن با صدا و تکان دادن پاها روی صندلی بودم و وقار خانم های جوان را در سن و سال شناسنامه می دیدم .انتظار برای روزی که همه ی این خصلت های ذاتی جایشان را به وقار مورد علاقه ی من بدهند.انگار که تمامشان لباسی باشند که در زمان دوخته می شود تا در روز تولد به تن آدمی بنشیند...

حالا روزها و هفته ها و سال های زیادی از چهارده سالگی هجده سالگی و ۲۲ سالگی گذشته و من دیگر به سالهای بعد نگاه نمی کنم.من،تیپ های زیادی را تجربه کرده ام و سعی می کنم متناسب با شرایط و حال و هوای درونی ام با وقارو متین، بی حواس وشلخته، مغرور و سر خوش و یا اخمو و لجباز باشم .

 

پ.ن:یکی از پست های موقت فراموش شده ی سال پیش.

بنای بی حواس من ...
ما را در سایت بنای بی حواس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aahandea بازدید : 69 تاريخ : پنجشنبه 25 بهمن 1397 ساعت: 9:52