بگذار گنجشک ها برایمان بخوانند

ساخت وبلاگ
گاهی خودم را در آینه نگاه می کنم ،مثل تمام سال هایی که گه گاه به چشم هایم در آینه زل زده ام و از خودم پرسیده ام که آیا با تمام وجود شاد هستم یا غمی پیچک وار تمامم را گرفته ؟

آرام آرام از بهت و پریشانی این چند سال اخیر بیرون آمده ام از نگاه های مات و خیره ی پشت پنجره خبری نیست .باران دلگیرم نمی کند و شب های مهتابی بین نور آبی رنگ ماه خیالپردازی می کنم.فارغ التحصیل شده ام ،کاری دارم که در آن بیشترین ارتباط را با مردم برقرار می کنم.مردمی که می توانند من را تا سر حد انفجار عصبانی کنند و یا تا اوج قهقه و خنده و سرخوشی بکشانند.این روزها کسی کنارم هست که مهرش را خزیده و نرم به روزهایم تزریف کرده و گودی بین گردن تا سرشانه اش را دنج ترین جای دنیا می دانم و ایمان دارم ،قلب مهربانش امن ترین مکان برای مهربانی یک بانوست...

نوشته شده در دوشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۵ساعت 23:18 توسط حَسنا|

بنای بی حواس من ...
ما را در سایت بنای بی حواس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aahandea بازدید : 43 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 0:37