شبیه به صدایی که می پیچد می پیچد

ساخت وبلاگ
صبح ،تاکسی ،ده پله که بالا می روم ،دسته کلید،شیر کاکائو ،ظهر ،دسته کلید ،ده پله که پایین می آیم ،تاکسی و تکرار دوباره ی تمام کارهای خرده ریزی که این بین انجام می دهم در فاصله ی زمانی بعدازظهر تا شب ریتم منظم کسل کننده ای به روزهایم داده.و بدتر از آن عادت به این تکرار است که کم کم حافظه ام را رو به زوال می برد .سعی می کنم در مسیر رفت آیه های قرآن را زمزمه کنم سوره ها را از وسط بخوانم و یکی در میان معنیشان را برای خودم بازگو کنم و در مسیر برگشت سهراب و اخوان و شاملو بخوانم ،چند صفحه کتاب برای صبح ها و چند صفحه داستان برای قبل از خواب ...داستان هایی که با زیر و بم شاد یا غمگینشان این سکون و تکرار را بشکنند.

 

پ.ن:به نظرم همه چیز در هاله ای از تکرار محبوس شده ،حتی برنامه هایی برای شکستن این تکرار

نوشته شده در پنجشنبه هفتم بهمن ۱۳۹۵ساعت 23:20 توسط حَسنا|

بنای بی حواس من ...
ما را در سایت بنای بی حواس من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : aahandea بازدید : 75 تاريخ : سه شنبه 9 خرداد 1396 ساعت: 0:37