بنای بی حواس من

متن مرتبط با «این بوی غربت است که می آید» در سایت بنای بی حواس من نوشته شده است

طعم باران و بوی مه

  • به اینجا که سر می زنم قلبم مچاله می شه من دستامو توی این صفحه جا گذاشتم،گوشه ی دامن من هنوز به اینجا سنجاقه‌., ...ادامه مطلب

  • از شوک چیزی که نمیدونم

  • چند سال پیش یه فیلم می دیدم  که یه موجودات عجیبی توی آب به شخصیت داستان حمله کرده بودن  میون اون شلوغی و حمله و اضطراب یه چیزی منفجر میشه و  همه ی اون موجودات واسه چند لحظه توی اغما و شوک خشکشون  می زنه ... من الان اونجوریم ...یعنی هممون اونجوریم  خشکمون زده،ولی کاری هم نمی کنیم نه فرار نه حمله., ...ادامه مطلب

  • همینا

  • 1/می توانید تصورش را بکنید؟آن شب من یک ملکه بودم با لباس سفید بلند،توری که پشت سرم کشیده می شد و تاج کوچک و براقی روی سرم.مهمان هایی که از صمیم قلب دوستشان داشتم و شاهزاده ای دست در جیب و خجول که با چشم های درخشان نگاهم می کرد .یک مهمانی کوچک و خودمانی،رقص ها و گل ها و هل هله ها ...همه اش برای ما بود،تمام تیک و تاک آن لحظه ها و خوشی های ریز ریز برای ما بود.2, ...ادامه مطلب

  • حتی خود بلاگفا یه روز اینجا رو تخته می کنه

  • هر چی بیشتر می گذره هر چی بقیه از اینجا میرن،حتی قدیمیا من دلم می خواد بیشتر اینجا بمونم. نوشته شده در سه شنبه یکم اسفند ۱۳۹۶ساعت 0:27 توسط حَسنا| Let's block ads! بخوانید, ...ادامه مطلب

  • شبیه به صدایی که می پیچد می پیچد

  • صبح ،تاکسی ،ده پله که بالا می روم ،دسته کلید،شیر کاکائو ،ظهر ،دسته کلید ،ده پله که پایین می آیم ،تاکسی و تکرار دوباره ی تمام کارهای خرده ریزی که این بین انجام می دهم در فاصله ی زمانی بعدازظهر تا شب ریتم منظم کسل کننده ای به روزهایم داده.و بدتر از آن عادت به این تکرار است که کم کم حافظه ام را رو به زوال می برد .سعی می کنم در مسیر رفت آیه های قرآن را زمزمه کنم سوره ها را از وسط بخوانم و یکی در میان ,شبیه,صدایی,پیچد,پیچد ...ادامه مطلب

  • از طرفی به مصمم بودنش حسودی هم می کردم

  • قرار نبود کسی با حرکات ژانگولری و بازوهای پف کرده مخم را بزند ،جزوه هایم در هیچ کدام از راهرو های دانشگاه نریخت و از شعر خواندن توی کافه و بوی قهوه و این سوسول بازی ها هم خبری نبود .تمام مدت آنجا مرد سر به زیر و آرامی نشسته بود که تصمیمش را گرفته بود و روی انتخابش ثابت قدم بود .در عوض من از همان روز اول با چشم های باریک شده ،یقه ی بالا داده و ذره بین به دست بالای سرش می چرخیدم ،حرکاتش را واکاوی می,طرفی,مصمم,بودنش,حسودی,کردم ...ادامه مطلب

  • همین

  • بی تابم ،بی قرارم .حالا نه اینجا خانه ی من است نه آنجا ،پا در هوا مانده ام و سعی می کنم چاره ای برای این بی قراری ها پیدا کنم .گاهی با کتاب گاهی با داستان ها و گاهی با شعر نوشته شده در شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 0:46 توسط حَسنا,همین ...ادامه مطلب

  • همین

  • بی تابم ،بی قرارم .حالا نه اینجا خانه ی من است نه آنجا ،پا در هوا مانده ام و سعی می کنم چاره ای برای این بی قراری ها پیدا کنم .گاهی با کتاب گاهی با داستان ها و گاهی با شعر       نوشته شده در شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 0:46 توسط حَسنا, ...ادامه مطلب

  • هر دفعه یک سنگ می افتد

  • آدم ها با روابطشان ،قهر و آشتی ها ،حسادت ها و کینه ها و دوست داشتن هایشان تو را احاطه می کنند .مثل خیابان شلوغی که اگر قواعد عبور از آن را ندانی با جثه های سنگین ونامرئی برخورد خواهی کرد.قبلترها برای عبور از میان آدم ها و شلوغی هایشان جسورتر و بی پرواتر بودم .اما حالا آنقدرها هم حوصله ی وصله پینه کر, ...ادامه مطلب

  • از طرفی به مصمم بودنش حسودی هم می کردم

  • از طرفی به مصمم بودنش حسودی هم می کردم قرار نبود کسی با حرکات ژانگولری و بازوهای پف کرده مخم را بزند ،جزوه هایم در هیچ کدام از راهرو های دانشگاه نریخت و از شعر خواندن توی کافه و بوی قهوه و این سوسول بازی ها هم خبری نبود .تمام مدت آنجا مرد سر به زیر و آرامی نشسته بود که تصمیمش را گرفته بود و روی انتخ, ...ادامه مطلب

  • شبیه به صدایی که می پیچد می پیچد

  • صبح ،تاکسی ،ده پله که بالا می روم ،دسته کلید،شیر کاکائو ،ظهر ،دسته کلید ،ده پله که پایین می آیم ،تاکسی و تکرار دوباره ی تمام کارهای خرده ریزی که این بین انجام می دهم در فاصله ی زمانی بعدازظهر تا شب ریتم منظم کسل کننده ای به روزهایم داده.و بدتر از آن عادت به این تکرار است که کم کم حافظه ام را رو به ز, ...ادامه مطلب

  • همینقدر ساده

  •   یکجایی آدمی عادت می کند به سکوت به اینکه با کلمات رفیق نباشد .    , ...ادامه مطلب

  • بهار است و خرداد نزدیک

  •   در آستانه ی خرداد ایستاده ام در مسیر بادها کلمات با من بیگانه اند ذهنم خالی قلبم لبالب از بودن ها و خواستن های مدام زندگی آرام این روزهای من  سلام ...,بهار است و سامان,بهار است و هنگام گل چیدن من,بهار است و هنگام گشت,بهار است و هنگام گشت دانلود,بهار است و,هنگام بهار است و جهان,هوا هوای بهار است و باده,هوا هوای بهار است و,وقت بهار است خیز ...ادامه مطلب

  • کلمه هایی که گم می کنم

  • می گوید بَشاشی و آرام ... لبخند زده ام لابد بعد از شنیدنش و نگفته ام که آرام شده ام و کم حرف که حرف هایم را ،کلماتم را گم کرده ام در روزهای گرمی که خیابان ها را  برای دیدن چشم هایت طی می کنم ...,کلمه هایی که ص دارند,کلمه هایی که ث دارند,کلمه هایی که ژ دارند,کلمه هایی که ض دارند,کلمه هایی که حرف ض دارند,کلمه هایی که ی دارند,کلمه هایی که حرف چ دارند,کلمه هایی که حرف ص دارند,کلمه هایی که حرف ظ دارند,کلمه هایی که ظ دارند ...ادامه مطلب

  • بوی غربت می آید

  • پاییز شبیه به هاله ای سیال و سنگین ذرات هوا را پر می کند آرام آرام  ,این بوی غربت است که می آید ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها